عجب هنگامه ای برپاست امشب تو گویی محشر کبراست امشب
واحد ایام صفر، شعر از محمود موجی، آهنگ از عبدالحسین خرمایی
عجب هنگامه ای برپاست امشب تو گویی محشر کبراست امشب
ببین غم باعث معراج دل شد تفکّر واله و شیداست امشب
ستون هستی از جا کنده گردید زمین و آسمان غوغاست امشب
محمّد رکن هستی باله بگشود میان جنّت اعلاست امشب
غروب شمس عالم تا به هستی سیاهی را جهان آراست امشب
فغان از شرق و از غرب و ز هر سو وفات قبلۀ دلهاست امشب
خبر کن نوح آید بار دیگر که چشم معرفت دریاست امشب
چرا موسی ز نو با حزن و اندوه میان سینۀ سیناست امشب
همه پیغمبران بر سر زنانند که گویی آخر دنیاست امشب
به دنیا آمد امشب نوحه خوانی از این رو حزن و واویلاست امشب
همه ذرّات هستی ناله دارند عزای حضرت طاهاست امشب
دل کوهِ حرا در لرزه افتاد قیامت این چنین پیداست امشب
مپرس امشب چرا خون گریه دارد جهان آبستن فرداست امشب
تب این بی کسی هرگز نیفتد که آتش در گریبانهاست امشب
یتیمان جهان بر سر بکوبید یتیمی لحظۀ معناست امشب
بیا ای چاهِ تنهایی سخن گو شروع غربت مولاست امشب
دل جبرئیل از غم شد لباب که اینگونه علی تنهاست امشب
علی می نالد از هجران خورشید فغانها در دل زهراست امشب
حزین وضعیت زهرا چو زینب میان ظهر عاشوراست امشب
زبان نالۀ «موجی» خدایا چرا اینگونه بی پرواست امشب
ارسال دیدگاه