مرثیه های سنتی بوشهری
نویسنده ی این مطلب: سایت کربلایی حسن توزی
تاریخ ارسال مطلب: شنبه 01 شهریور 1393
مرثیه های سنتی بوشهری
چو عباس بر پشت توسن بر آمد
تو گویی مه بدر روشن بر آمد
زنور جمالش جهان شد منور
زجن و ملک بانگ احسن بر آمد
ولی شه زخود گشته مایوس و گفتا
که این لحظه جان من از تن بر آمد
رخ سرخ او چون دل کهربا شد
چو از خیمه ان شیر اوژن بر آمد
قد مستقیمش چو دیدند گفتند
چو سرو نکویی به گلشن بر آمد
زپشت سرش زینب بینوا بود
زخرگاه شه بانگ شیون بر آمد
اگر شعر محزون قبول تو افتد
مصفا چوگوهر زمعدن برآمد
موفق باشید
توزی (مداح)
ارسال دیدگاه