دلنوشته از کربلایی حسن توزی

سایت کربلایی حسن توزی بندر گناوه

 دلنوشته (خاطره) به کربلا رسیدم زیاد مداحی میکردم.  برادر عزیزی ملبس به لباس روحانی آمد پیشم گفت  زیارت گاه بعدی کجاست؟  عرض کردم :  تل زینبیه    گفت یه ش

دلنوشته از کربلایی حسن توزی

نویسنده ی این مطلب: سایت کربلایی حسن توزی
تاریخ ارسال مطلب: پنجشنبه 29 تیر 1396
مطلب در موضوعاتمداحی های قدیمی ، خاطرات توزی ،
دلنوشته از کربلایی حسن توزی

 دلنوشته (خاطره)
 به کربلا رسیدم زیاد مداحی میکردم.  برادر عزیزی ملبس به لباس روحانی آمد پیشم

گفت  زیارت گاه بعدی کجاست؟ 

عرض کردم :  تل زینبیه   

گفت یه شعر دارم برات میخونی ؟ 

عرض کردم افتخاره 

شعر را به من داد  نوشته بود.

میون همه دلها    امان از دل زینب(س)

میون همه غمها   امان از غم زینب(س)

خیمه خیمه غم گرفته    اهلبیت طاهری را    ....  

همون تل زینبیه چند نفر به حالت غش رفتند.  

سالهیی بود که پیشکسوتها  بحث داشتند در بوشهر   که شور بعد واحد در بوشهر نیست.   این داستان مفصلی داره.  

در  اجرای محرم  بصورت ریتم بعد واحد خوانده شد   و سه بر اول از هوش رفتند  در اجرای  مسجد جامع شهر که اعلام شور کردم  و همان شب در حسینیه معتمدی بر حسب تقاضای زیاد مردم به اجرا گذاشتم که از گرد و غبار  عاشو رایی و شور حسینی  مردم افراد را روی دست میگرفتند و عده هایی افتادند و....... زن و مرد از حالت خارج و معنویت عجیبی در حسینیه بود   که حسینیه را بعد اجرا خلوت نمیکردند و تماما اشک میریختند.  

سه  ، چهار سال بر حسب تقاضا  ، هیئت به هیئت اجراش میکردم که شبکه یک  صدا  و سیمای کشور کوتاهی نکرد  و او را پخش کرد. 


تا اینکه  یک  روز با جناب جعفری همت شاعر و آهنگ ساز با سابقه و مخلص اهل بیت (ع) راه میرفتیم بهش گفتم برادر من امان از دل زینب رو زیاد خوندم  به بی بی زینب (س)  هم علاقه وافری دارم نمیتونی نوحه ایی واحدی ووو در وصف حضرت زینب (س) بسرایی من جایگزین کنم . 

  برادر جعفری دلم را شکست   او در جوابم گفت مگه خمره رنگ ریزی هست که دست کنم در بیارم  ، شعر زمان دارد وقت عروج دارد ووووو همینطوری که نمیشه.   

آنروز خیلی گریه کردم  رفتم خونه شب پنج محرم بود . صبح بلند شدم نماز صبحم را خوندم  که تلفن منزل بصدا در ارومد گفتم بفرمایید.دیدم جناب جعفری است.   ( دوستان ببخشید الان اشک در چشمانم حلقه زده یا انشب افتادم باور کنید تار میبینم ولی تایپ میکنم )   

 گفتم بفرمایید  :  دیدم کسی داره گریه میکنه   سحرگاهان  خودشم رو معرفی نمیکرد منم گذاشتم لحظه ایی بگذره   بعد صدا ارام شد ، جناب جعفری همت بود.   گفت سریع بیا خونمون. تلفن قطع شد .   سریعا آمادگی داشتم  گفتم اقفاقی معنوی پیش اومده با روحیه اش آشنا بودم   

دوکوچه بالاتر سریعا رفتم دقالباب کردم. هوا هنوز تاریک بود  منو که دید اشک امانش نمیداد     رفتم تو پذیرایی جایی که دراز کشیده بود از زیر تشک چه اش برگه ایی بیرون اورد و دستش رو دراز کرد و با بغصی که نمیتونست قورت بده و چشمانی اشک الود گفت بیا    

اینم نوحه ایی که خواستید در وصف بی بی دو عالم حضرت زینب  زینب (س )و زد زیرگریه 

برگه رو باز کردم دیدم نوشته 

زدل زار زینب که خبر دارد      چه کند با غم هجران چه سفر دارد 

نه علمدارو سپاهی        نه دیگر پشت و پناهی 

غنچه ایی خفته بخواب است   در خیامش قحطی آب است

زدل زینب که خبر دارد................

با گریه میگفت  : خوابیده بودم قبل اذان صبح  دیدم زنانی سیه پوش دور کسی دور میزدند و شیون کنان ناله کنان این اشعار را میخوانند   زدل زار زینب.......باز گریه امانش نداد.    

پرسیدم پس آهنگش چی      گفت نه شعر را توانستم در بیداری اضاف کنم و نه آهنگش را عوض کنم با همان آهنگی که در عالم خواب شنیده بود  اون رو بردم نوحه چهارم       الله اکبر      

از آنجایی که نوحه ها  واحد ها سه چهار ماه قبل محرم آماده هستند و تمرین میشند   اولین شب اجرا بدون تمرین بردمش تو اجرای حسینه محل اجرام   معتمدی گناوه    وای وقت اجرا دیگه ننمیدونم چی بگم 

 

قط برها به جای دست به سینه با رعایت ریتم عزاداری سنتی اشک باران شد و طوری که بعد سینه اشعار را جهت تبرک بردند و نوشتند و دربین مردم نوار را به هدیه محرمی تقدیم میکردن

آن سال شبکه صدا و سیمای بوشهر پخشش کرد ولی مهم تر از آن افراد استان بودند که با گریه تشکر میکردند.و هنوز که هنوز است در سطع جنوب   و کشور مطرح است.  و بهترین نوحه های چهارم و پرطرفدار است.  

تقدیم به ذاکران و مخلصان اهل بیت (ع)

و با تشکر از برادرم حاج محمد جواد جعفری همت 

التماس دعا  

  الحقیر توزی

ارسال دیدگاه

کد امنیتی رفرش