زینب با اشک روان گفتا که ای کاروان
نوحۀ ایام محرم، شعر و آهنگ از محمّد فتوّت
زینب با اشک روان گفتا که ای کاروان
ای کاروان ای کاروان دل در فغان است اینجا بود کرببلا منزلگه یاران است
(کاروان ای کاروان)
اینجا فتاد بر زمین زینت عرش برین
اینجا حسین من وداع گفت کودکان را اینجا شنید او ناله لب تشنگان را
(کاروان ای کاروان)
اینجاست گلزار جانان در خون خفتند جوانان
اینجا عزا و ماتم و غوغا بپا شد از خون یاران گلگون دشت کربلا شد
(کاروان ای کاروان)
اینجا کشتند اکبرم اصغر و عون و جعفرم
اینجا حسین من بشد در خون شناور هم قاسم و عباس و هم حرّ دلاور
(کاروان ای کاروان)
«فتوّت» هنگام عزاست شور و نوا در کرببلاست
آمده زینب کرببلا و اندر فغان است نالد و گرید و گوید چنین اشکش روان است
(کاروان ای کاروان)
ارسال دیدگاه