علی اکبر روان شد سوی میدان بگفتا مادرش با چشم گریان
نویسنده ی این مطلب: سایت کربلایی حسن توزی
تاریخ ارسال مطلب: شنبه 17 مهر 1395
نوحه ایام محرّم از مرحوم محمّد شریفیان
علی اکبر روان شد سوی میدان بگفتا مادرش با چشم گریان
علی ای نور چشمان دمی کن ترک میدان من از هجرت مسوزان
بریدم رخت دامادی برایت حنا بندان نکردم دست و پایت
نشستم عاقبت اندر عزایت
علی ای نور چشمان دمی کن ترک میدان من از هجرت مسوزان
فلک آخر به ما جور و جفا کرد جوان نو خطم از من جدا کرد
خدا داند عدو با ما چها کرد
علی ای نور چشمان دمی کن ترک میدان من از هجرت مسوزان
ارسال دیدگاه