آمد محرّم، وقت عزا شد (۲) در عرش اعلا، شیون بپا شد
نوحه ایام محرّم از مرحوم سید ابوالمکارم بلادی، آهنگ از عبدالحسین خرمایی
آمد محرّم، وقت عزا شد (۲) در عرش اعلا، شیون بپا شد
جنت از این غم، ماتم سرا شد (۲)
جن و ملک در، افغان و رازی افلاکیان گرم سوگواری
حوران سیه پوش، با صد نوا شد
پور شهنشاه ساقی کوثر فرزند زهرا، سبط پیمبر
رأس شریفش از تن جدا شد
بفرمود ای قوم، تقصیر من چیست غیر از من امروز، سبط نبی کیست
قتلم چرا واجب بر شما شد
ای اهل کوفه، و ای مردم شام ای فرقۀ دون، و ای قوم بی نام
دین گر ندارید، غیرت کجا شد
از داغ عباس، پشتم شکستند آب گوارا، رویم ببستند
شهزاده قاسم عیشش عزا شد
از بهر اکبر، شد دل من خون کی رود این غم، از دلم بیرون
طفل صغیرم، اصغر فدا شد
می خواهم از تو، ای شاه خوبان پرتوی تابی بر این ضعیفان
دست «بلادی» سویت هوا شد
ارسال دیدگاه