خیمه گاه و تشنگی و ناله های کودکان ظهر تاسوعای عشق و داغ عباس جوان
واحد ایام محرّم، شعر و آهنگ از محمّد جواد جعفری همت
خیمه گاه و تشنگی و ناله های کودکان ظهر تاسوعای عشق و داغ عباس جوان
خنجر پرکین دشمن قتلگاه کربلا آن طرف پور علی با جمع ناب عاشقان
آفتاب امروز را بیرون میا بهر خدا ای فلک بندی بزن برپای رهوار زمان
مشک خالی گریه اطفال و شرم از نگاه کی کند جز اهل کوفه این چنین با میهمان
بر در خیمه سکینه با عمو نجوا کند بر جبین نقش خجالت اشک غم در دیدگان
قطره آبی عمو در خیمه هامان نیست نیست مُردم از داغ عطش عمو جانم الامان
ای حسین جان ای برادر غیرتم را تاب نیست شیون اهل حرم برده ز من تاب و توان
بعد از آن شمشیر بود و دشت سرخ نینوا دجله و شط فرات و نعره شیر ژیان
یک کف آبی و ذهنش در میان خیمهها تشنگیهای سکینه اُف بر این رسم جهان
مشک بر دوش و نگاهی پر امید و آرزو ناگهان شمشیرها او را گرفتند در میان
برق شمشیریو ناگه دست ساقیم افتاد یاد طفلان بودنی و تیر میان دیدگان
آسمان در چشمهایش تیره و تاریک شد چونکه تیری مشک را بگرفته در چنگ نشان
در میان خاک و خون جسم علمدار حسین نیزه بر فرق و هزاران تیر کین بر جسم و جان
ناگهان فریاد میدارد حسین جانم بیا سر بدامان برادر گفت از سوز نهان
رو به خیمه ای برادر نزد اطفال غریب حالتم را با سلامی بر سکینهات رسان
اسوه مردانگی میرفت تا شهر خدا بعد از او گویا که بشکست پشت آن جان جهان
داغ اصغر داغ اکبر داغ عون و جعفرم هیچ یک اینسان نبود بر من ای برادر بس گران
ارسال دیدگاه