میان خیمهای غمگین نشسته زینب نالان دو چشمش منتظر بر دَر دلش در صحنۀ میدان
واحد ایّام محرم، شعر از غلامعلی رجائی کتاب در رثای نور، آهنگ از عبدالحسین خرمایی
میان خیمهای غمگین نشسته زینب نالان دو چشمش منتظر بر دَر دلش در صحنۀ میدان
دمی بگذشت و صوت، حسین بر او نمیآید به گوش او فقط آید صدای شیهۀ اسبان
صدای آه و افغان یتیمان صبر او برده به کف آبی ندارد از برای آن همه عطشان
ز فریاد و ز افغان حرم شد محشری بر پا ولی زینب کند اشک خود از چشمِ حرم پنهان
به خیمه دختری کوچک بُوَد بیتابِ بابایش دمادم گیرد از عمّه سراغ بابِ خود نالان
نمیداند سؤالش را، چگونه بردهد پاسخ که او خود منتظر مانده که آید خسرو خوبان
میان خیمهای دیگر شهیدان خفته اندر خون یتیمانِ حرم بر آن به خون آغشتگان نالان
رباب از داغ اصغر اشکریزان و پریشان است لب عطشان اصغر کی شود از خاطرش پنهان
پر از اندوه و واویلا فضای خیمهها گشته ولی زینب دلش فکر حسین و این همه عدوان
زمانی اینچنین بگذشت و صبر از دست زینب رفت گهی خاموش بنشسته گهی ایستاده و حیران
نمیدانست چرا قلبش تلاطمها چنین دارد که گویی لحظهای دیگر رود از پیکر او جان
برون از خیمه گردید و به تلّی مرتفع ایستاد وُرا یک صحنۀ جانسوز برار گشته با چشمان
میان قتلگه جسم، پر از چاک برادر دید که از اسبش فرو افتاده و در خاک و خون غلطان
فغان از دل کشید آندم که با چشمان خود میدید به روی سینۀ مولا نشسته شمر بیایمان
نهاده خنجرش جای دو لبهای رسول الله کنار پیکر مولا نشسته فاطمه گریان
شتابان سوی میدان شد، پریشان زینب کبری زدی بر سر کشیدی نالهها از سینۀ سوزان
چو مولا دید زینب را که عزم مقتلش کرده اشارت کرد بر گردد به خیمه خواهر نالان
به خیمه رفت زینب در پی فرمان ثارالله تنش تا خیمه برگشته دلش جا مانده در میدان
نفس در سینهها حبس و حرم مبهوت زینب شد کسی آگه نبود از حالت محنتِکش دوران
سکوتی سخت و جان فرسا که بر آن خیمه حاکم بود شکسته شد به یک لحظه به آه و نالۀ نسوان
نمیدانست چه گوید او که چشمانش چه میدیده و یا چون بر دهد تسکین دل غمدیدۀ آنان
ز میدان اسب خونین چون به خیمه دیده تر آمد به یکدم گشت آن مرکب غریق بوسۀ طفلان
نگون زین گشته خونین یال و مجروح است و بیصاحب زند گه بر زمین سر را بریزد اشک از چشمان
غباری سخت بگرفته سر و یال پر از خونش سکینه گویدش بابا کجا افتاده در میدان
تو گویی بحر ماتم را نباشد ساحلی دیگر اسیر و مات طوفانِ بلا کشتی و کشتیبان
قیام سرخ عاشورا تداوم یافت اما بود به یکسویی زنی تنها به یکسو لشکر عدوان
ارسال دیدگاه