آفتاب گرم بر پهنای دشت

سایت کربلایی حسن توزی بندر گناوه

آفتاب گرم بر پهنای دشت    نیزه‌های داغ آتش می‌نشاند    دشت سوزان هم به چشم آسمان    پشته‌های خاک خونین می‌فشاند    اصطکاک سنگ و سمّ

آفتاب گرم بر پهنای دشت

نویسنده ی این مطلب: سایت کربلایی حسن توزی
تاریخ ارسال مطلب: جمعه 13 آذر 1394
مطلب در موضوعاتمراسمات ، واحد (متن) ،

آفتاب گرم بر پهنای دشت 

 

نیزه‌های داغ آتش می‌نشاند 

 

دشت سوزان هم به چشم آسمان 

 

پشته‌های خاک خونین می‌فشاند 

 

اصطکاک سنگ و سمّ اسب ها 

 

صاعقه در صاعقه می‌آفرید 

 

از فرود تیغ‌ها بر خودها 

 

رعد و برقی سخت می‌آمد پدید 

 

در دو صف رزم آوران سخت سر 

 

نیزه بر کف، تیز تک می‌تاختند 

 

گرمپو، تازان، رجز خوان، بی‌امان 

 

ماهرانه تیر می‌انداختند 

 

یک طرف توحید و پاکی و شرف 

 

یک طرف شرک و پلیدی و گناه 

 

یک طرف هفتاد و اندکی جان پاک 

 

یک طرف از نابکاران یک سپاه 

 

یک طرف خورشید عاشورا حسین 

 

یک طرف سر دسته شب باوران 

 

یک طرف بر ذروه فرزانگی 

 

یک طرف در قعر پستی کافران 

 

نعره‌ی مستانه‌ی اردوی کفر 

 

در غبار کربلا پیچیده بود 

 

از صف ایمان ترنم‌های عشق 

 

در دل عرش خدا پیچیده بود 

 

گرم می‌شد دم به دم آهنگ جنگ 

 

شعله‌ی پیکار بالا می‌گرفت 

 

نیزه‌ها و تیرهای جان شکاف 

 

در میان سینه‌ها جا می‌گرفت 

 

اندر آن هنگامه‌ی خون و نبرد 

 

با شتاب آمد کسی نزد امام 

 

گفت: هنگام نماز است ای حسین! 

 

شعله‌ور شد پیشوا از این پیام 

 

نیزه و شمشیر را یکسو نهاد 

 

عاشقانه بر سر سجاده شد

 

ارسال دیدگاه

کد امنیتی رفرش